سفارش تبلیغ
صبا ویژن
با شاعران عاشق (جمعه 85/9/17 ساعت 1:8 عصر)
          

آرمان هنر عروج انسان است . طبعا کسانی که جوامع بشری را خرافه پرست و زبون می خواهند تا گاو شیرده باقی بماند آرمان خواهی را "جهتگیری سیاسی " وانمودمی کنند و هنر آرمان خواه را "هنرآلوده به سیاست " می خوانند. اینان که اگر چه مدح خودشان را نه آلودگی به سیاست بل که "ستایش حقیقت " به حساب می آورند، در همان حال برآنند که هنر را جز خلق زیبائی حتا تا فراسوهای "زیبائی محض " وظیفه ئی نیست . من هواخواه آن گونه هنرنیستیم و هر چند همیشه اتفاق می افتد که در برابر پرده ئی نقاشی تجریدی یا قطعه ئی "شعرمحض فاقدهدف " از ته دل به مهارت و خلاقیت آفریننده اش درود بفرستم ، بی گمان ازاین که چرا فریادی چنین رسا تنها به نمایش قدرت حنجره پرداخته و کسانی چون من نیازمند به همدردی را در برابر خود از یاد برده است دریغ خورده ام .
-احمد شاملو


                          

هدف شعر تغییر بنیادی جهان است و درست به همین علت هر حکومتی به خودش حق می‌دهد شاعر را عنصری ناباب و خطرناک تلقی کند اهل سیاست به قداست زندگی نمی‌اندیشد بل‌که زندگان را تنها به مصادر و وسایلی ارزیابی می‌کند که عندالقتضا باید بی‌درنگ قربانی پیروزی او شود و ای بسا به همین دلیل است که باید قبول کرد در جهان هیچ چیز، شرط هیچ چیز نیست و در دنیای بی‌قانونی که اداره و هدایتش به دست اوباش و دیوانگان افتاده، هنر چیزی است در حد تنقلات و از آن امید نجات بخشیدن نمی توان داشت .
-احمد شاملو

                         
  

من "درلحظه ی شاعری " به چیزی جز آن چه در ذهن می گذرد نمی اندیشم یا شاید بهتر است بگویم مطلقا" به هیچ چیز" نمی اندیشم .) ولی واقعامگرقراراست هرسخن فقط به گونه ئی بیان شودکه درک اش حکایت حلق باشد و راحت الحلقوم ؟ گناه ازخواننده ئی ست که آسان طلبی می کند. و شاعر بدهکار هیچ خواننده ئی نیست . سوآل این است که چرادرک مطلب تنها برای "تعدادی ازخواننده گان " مشکل است ، گیرم به شماره بیش تر: وبرای تعدادی آسان است ، گیرم به شماره کم تر؟... زبان که همان زبان است ، پس آیااشکال می تواند درشیوه ی بیان باشد؟
-احمد شاملو


                          
 

ما هرکدام به تنهائی کودکی هستیم گم کرده مادر و سرگردان درکوچه های ظلمات . در لایه هائی از اجتماع که هنوز انسان ها به غرایز تلطیف شده دست پیدا نکرده اند جمله ی " دوستت می دارم " در اکثر موارد رشوه ئی است که برای گریز از تنهائی پرداخت می شود و یکی از دلایلی که عشق را به " تصاحب " تبدیل می کند به احتمال زیاد همین وحشت از تنهائی است . گفته اند "انسان حیوانی اجتماعی است ". پس انسان ناگزیر از دوست داشتن دیگران است .
-احمد شاملو



 
                                                     
                     
 

                آن دارد یار!

بازبا ما سری از ناز گران دارد یار!

نکند باز دلی با دگران دارد یار!

خنده ارزانی هر خار وخسش هست ولی 

گوش با بلبل خواننده گران دارد یار

آن وفایی که زمن دیده اگر هم برود

چشم دل در عقب سر نگران دارد یار

لاله رو هست ولی داغ غمش نیست به دل

کی سرپوشش خونین جگران دارد یار

می رود خوانده و ناخوانده بهرجا که رسید

تا مرا در به درو دل نگران دارد یار

داور دادگری هم بعوض دارم من

گرهمه شیوه بیدادگران دارد یار!

استاد محمد حسین شهریار

                              

   

                                                                  نظر یادتون نره

   





لیست کل یادداشت های این وبلاگ ?
 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 1 بازدید
    بازدید دیروز: 0
    کل بازدیدها: 7626 بازدید
  • درباره من

  • در انتظار ذبیح تبریز
    وحید انزابیان
    من یک جستجوگرم در پی یافتن ذبیح خود ! کسی نشانی از او نمی داند؟؟ شمس زمانه کجاست؟!
  • مطالب بایگانی شده
  • اشتراک در خبرنامه
  •